فریدریش ویلهلم نیچه (????-????) را فیلسوفِ فرهنگ نامیده اند، زیرا درگیریِ اصلیِ اندیشه یِ او با پیدایش و پرورش و دگرگونی هایِ تاریخیِ فرهنگ هایِ بشری ست، به ویژه نظام هایِ اخلاقی شان. تحلیل هایِ باریک بینانه یِ درخشانِ او از فرهنگ هایِ باستانی، قرونِ وسطایی، و مدرنِ اروپا، و دیدگاه هایِ سنجشگرانه یِ او نسبت به آن ها گواهِ دانشوریِ درخشانِ او و چالاکیِ اندیشه یِ او به عنوانِ فیلسوفِ تاریخ و فرهنگ است. اگرچه چشمِ نیچه دوخته به تاریخ و فرهنگِ اروپا ست و دانشوریِ او در اساس در این زمینه است، امّا از فرهنگ هایِ باستانیِ آسیایی، به ویژه چین و هند و ایران، نیز بی خبر نیست و به آن ها فراوان اشاره دارد، به ویژه در مقامِ همسنجیِ فرهنگ ها. او بارها از ’خردِ‘ آسیایی در برابرِ عقل باوریِ مدرن ستایش می کند (?).
نیچه دانشجویِ درخشانِ فیلولوژیِ کلاسیک (زبان شناسیِ تاریخیِ زبان هایِ باستانیِ یونانی و لاتینی) بود و پیش از پایانِ دوره یِ دکتری در این رشته به استادیِ این رشته در دانشگاهِ بازل گماشته شد. دانشِ پهناورِ او در زمینه یِ زبان ها، تاریخ، و فرهنگِ یونانی و رومی در بحث هایِ فراوانی که در باره یِ آن ها می کند آشکار است و نیز در اشاره هایِ بی شماری که در سراسرِ نوشته هایِ خود به آن ها دارد.