خلاصه
چکیده: روشی که ده یا حتی پنج سال پیش به وسیله آن یک استراتژی تجاری فرموله بندی می شد دیگر قابلیت کاربرد ندارد. این پدیده را می توان تا حد زیادی به یک تغییر اساسی در اهمیت استراتژیک اطلاعات و دانش نسبت داد. هدف این مقاله ارائه یک دیدگاه کل نگرانه از وابستگی متقابل بین مدیریت استراتژیک و مدیریت دانش استراتژیک می باشد. بوسیله تحلیل دیدگاه های مختلف با توجه به فرموله بندی استراتژی از یک منظر تجاری یک مدل برای ترکیب استراتژی بندی مدیریت دانش با استراتژی بندی تجاری به وجود آمده است.
مقدمه
تغیرات مداوم در محیط تجاری امروزی، یعنی جایی که بازار به طور مداوم رقابتی تر می شود و نرخ نوآوری ها بالا می رود، باعث شده است که موسسات دانش را به عنوان سرمایه کلیدی خود تشخیص دهند. دراکر (1993) به درستی اشاره می کند که باارزش ترین سرمایه موسسات قرن 21، دانش آنها و کارگران دانشی آنها می باشد. در این چارچوب توانایی موسسات برای بهره برداری از سرمایه های غیرمادی خود بسیار تعین کننده تر از توانایی آنها برای سرمایه گذاری و مدیریت سرمایه های فیزیکی شان می باشد.
برای اینکه موسسات در بهره برداری از سرمایه های دانشی خود موفق باشند یک تناظر متناسب بین اهداف و ماموریت های سازمان و استراتژی مدیریت دانش آن بایستی وجود داشته باشد. این بدین معنا است که اهداف و استراتژی های مدیریت دانش بایستی منعکس کننده اهداف و استراتژی های سازمان باشد (کیم و دیگران، 2003، صفحه 297).
تیوانا (2000، صفحه 103) به درستی اظهار می کند که " دانش استراتژی را هدایت می کند و استراتژی نیز هدایت کننده دانش می باشد"، تیوانا (200، صفحه 103) حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و می گوید: بدون یک ارتباط روشن بین مدیریت دانش و استراتژی تجاری حتی بهترین سیستم های مدیریت دانش جهان نیز بیهوده خواهند بود.