خلاصه
اگرچه مدیریت فرایند کسب وکار (BPM) یک مفهوم کلی است، اما هنوز بعنوان یک تئوری می باشد. این منجر به مشکلاتی در شناسایی عوامل بحرانی موفقیت دربرنامه های مدیریت فرایند کسب وکار در حالت کلی و خاص می شود. این مقاله یک چارچوب اساسی را با استفاده از سه نظریه مطلوبیت ارائه می دهد: اقتضایی، قابلیتهای پویا و تناسب وظیفه/فناوری. فرض اصلی این است که در درجه اول، تناسب بین محیط کسب و کارو فرایندهای کسب و کار مورد نیاز باشد. سپس بهبود مستمر و تناسب مناسب بین فرایندهای وظیفه ای کسب و کار و سیستم های اطلاعاتی باید وجود داشته باشد. تئوری زمینه ای مورد استفاده باید عوامل موفقیت حیاتی در مطالعه موردی از بخش های بانکی را شناسایی کند.
مقدمه
از 40 سال قبل موضوع تناسب بین سازمان و استراتژی، ساختار، فرایندها، فناوری ومحیط آن، اساسی برای ایجاد نظریه و پژوهش ها بوده است. محیط درحال تغییر، منجر به افزایش علاقه در بهبود فرایندهای کسب و کار سازمانی به منظور ارتقاء کارایی شده است. یکی از زمینه های برخورد با چالش ها در مدیریت فرایند کسب وکار (BPM) است و موجی از مقالات و علایق شاغلان در این زمینه بیش از یک دهه است که وجود دارد. BPM در این مقاله بعنوان همۀ تلاش های یک سازمان برای تحلیل و بهبود مستمر فعالیت های اساسی مثل تولید، بازاریابی، ارتباطات و دیگر عناصر اصلی عملیات شرکت تعریف شده است. فرایند کسب و کار مجموعه ای کامل از فعالیت های هماهنگ پویا یا منطقی و مرتبط با وظایف است که باید به دنبال انجام ارائه ارزش برای مشتریان یا تحقق دیگر اهداف استراتژیک باشد. گرچه تحقیقات مختلف تجربی نشان می دهد که یک همبستگی مثبت بین مدیریت فرایند وموفقیت کسب و کار وجود دارد. هیچ مزیت قابل توجهی وجود ندارد که بتواند اعتیاد به مواد مخدر را توجیه کند.